۱۳۹۶ مهر ۸, شنبه

مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟


در اول قرنتیان 1:15-4 اینچنین می خوانیم: "الآن ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قائم می باشید. و بوسیلۀ آن نیز نجات می یابید به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید. زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد."

اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.

مسیحیان بر این عقیده اند که کتابمقدس کلام الهام شدۀ الهی و فاقد هر گونه اشتباه می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که تعلیم کتابمقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتاؤس 16:3؛ دوم پطرس 20:1-21 مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند که سه شخصیت است: پدر، پسر، و روح اقدس.

مسیحیان ایمان دارند که هدف خاص خدا از آفرینش انسان این بوده است که انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه تمام بشریت را از خدا جدا ساخت (رومیان 12:5؛ 23:3) مسیحیت تعلیم می دهد که عیسی مسیح خدای کامل و انسان بی نقصی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد (فیلیپیان 6:2-11) و بر صلیب جان داد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح پس از مرگ مدفون شد، روز سوم از مردگان برخاست، و الآن بدست راست خدای پدر نشسته است تا برای ایمانداران شفاعت کند (عبرانیان 25:7). پیغام مسیحیت اعلام این حقیقت است که مرگ مسیح بر روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناه تمام بشر کافی و بسنده بوده است؛ و این همان عاملی است که رابطۀ گسیختۀ بین خدا و انسان را بازسازی می کند. (عبرانیان 11:9-14؛ 10:10؛ رومیان 23:6؛ 8:5)

انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، احتیاج دارد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید ایمان آورد. اگر شخصی ایمان داشته باشد که مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان او را پرداخت نموده از مردگان قیام کرد، آن شخص نجات یافته است. هیچکس قادر نیست نجات را برای خود تحصیل کند. در واقع هیچکس نمی تواند آنقدر نیکو و بیگناه باشد که قادر باشد خدا را خشنود سازد زیرا همۀ ما گناهکار هستیم. (اشعیا 6:64-7؛ 6:53) علاوه بر این، چون مسیح تمام آنچه برای نجات ما لازم بود به تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود. به همین دلیل هنگامی که بر روی صلیب جان خود را فدا می ساخت فرمود: "تمام شد" (یوحنا 30:19).

به همان گونه که هیچکس قادر نیست بواسطۀ اعمالش خود را نجات دهد، هیچ عملی نیز قادر نیست شخص نجات یافته را از نجاتی که با ایمان دریافت کرده است محروم کند باید همیشه به یاد داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیده ای است که با مرگ مسیح بر روی صلیب فراهم شد. پس، در عمل نجات، فاعل مسیح است. و شخص نجات یافته مفعول است، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم است. یوحنا 27:10-29 می گوید: " گوسفندان من آواز مرا می شنوند و من آنها را می شناسم و مرا متابعت می کنند. و من به آنها حیات جاودانی می دهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت. پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی تواند از دست پدر من بگیرد."

شاید عده ای به غلط تصور کنند: "یک بار و برای همیشه نجات یافته ام ... حال می توانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم ... و هیچ چیز نمی تواند نجات را از من بگیرد." ولی باید به یاد داشت که هنگامی که شخص نجات می یابد از فرمانبرداری از طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود. او در واقع شخص آزاد شده ای است که مشتاقانه می خواهد در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند. تا زمانی که ایماندار بر روی زمین زندگی می کند و در بند این نفس گناه آلود است همواره وسوسه می شود تا گناه کند. در رابطۀ بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت یک دیوار جدائی عمل می کند. اگر فردی در گناه زندگی کند و به آن ادامه دهد، از رابطه ای که خدا مایل است با او داشته باشد لذت نخواهد برد. تنها طریق پیروزی بر وسوسه و گناه این است که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از کتابمقدس بسپارند و هر روزه تحت کنترل روح القدس زیست کنند زندگی تحت کنترل روح القدس یعنی سرسپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ روح القدس در زندگی روزمرۀ خود.

در حالی که بسیاری از مذاهب پیروان خود را به اطاعت از یک سری قوانین ترغیب می کنند، مسیحیت یعنی ایجاد یک رابطۀ شخصی و زنده با خدا. مسیحیت یعنی ایمان به شخص عیسی مسیح که بر روی صلیب مُرد،جریمۀ گناهان را پرداخت نمود، و روز سوم از مُردگان برخاست. با مرگ مسیح بر روی صلیب دِین گناهان شما پرداخت شده است، و حالا شما می توانید با خدا مشارکت داشته باشید. در مسیحیت شما قادر هستید که بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بَرید. این مفهوم واقعی مسیحیت است که کتابمقدس تعلیم می دهد.

۱۳۹۶ مهر ۷, جمعه

عیسی مسیح کیست؟

جواب: عیسی مسیح کیست؟ آنانی که به وجود خدا شک دارند بیشتر از افرادی هستند که وجود و ماهیت عیسی مسیح را زیر سؤال می نهند. این یک حقیقت پذیرفته شدۀ عمومی است که عیسی مسیح مردی بود که 2000 سال پیش در سرزمین اسرائیل زندگی می کرد. بحث واقعی زمانی آغاز می شود که صحبت از هویت مسیح به پیش آید. تقریباً در همۀ مذاهب اصلی دنیا عیسی مسیح به عنوان یک نبی، یک معلم خوب، و یا یک شخص با خصائل خداگونه مُعرّفی شده است. مشکل اینجاست که کتابمقدس تعلیم می دهد که عیسی مسیح شخصیتی والاتر از همۀ اینها می باشد.

سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام "مسیحیت مطلق" می نویسد: "تلاش من آن است که به مردم یاد دهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوئیم "من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست ردّ می کنم." اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان صِرف نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والائی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانۀ جنونی باشد و یا شیطان مُجسّم. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، بر صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پایهای او افتاده، اقرار کنید که او خدا و خداوند شماست. پس بیائید این ادعای احمقانه را که مسیح فقط یک انسان ساده بوده است کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتابمقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر."

بنابراین، عیسی مسیح چه ادعائی در مورد خود داشت؟ تعلیم کتابمقدس در بارۀ شخصیت او چیست؟ ابتدا بهتر است به کلمات خود عیسی مسیح در انجیل یوحنا 30:10 توجه کنیم: "من و پدر یک هستیم." در اولین نگاه بنظر نمی رسد که در این آیه عیسی مسیح ادعا کرده باشد که او خداست ولی عکس العمل یهودیان نسبت به کلام او ثابت می کند که او چنین ادعائی نموده بود "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10) یهودیان به خوبی فهمیده بودند که وقتی عیسی مسیح مدعی شد که او و پدر یک هستند، او در واقع ادعای الوهیت می کرد. جالب است که در آیات بعدی هیچگاه عیسی مسیح به آنان نگفت "من خدا نیستم!" پس برداشت یهودیان اشتباه نبوده است. با گفتن "من و پدر یک هستیم" عیسی مسیح ادعا کرد که خداست. این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) "من هستم،" عبارتی که عیسی مسیح در مورد خود بکار گرفت، یکی از نام های خدا در عهد عتیق است (خروج 14:3) تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.

یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود... و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خدا در جسم است. توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. پولس رسول در رسالۀ خود به تیطس 13:2 عیسی مسیح را اینچنین معرفی می کند: "... خدا و نجات دهندۀ خود، عیسی مسیح...." پطرس رسول نیز همین حقیقت را اقرار می کند: "... خدای ما و عسی مسیح نجات دهنده ..." (دوم پطرس 1:1) خدای پدر نیز بر الوهیت کامل عیسی مسیح شهادت می دهد: "... ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است." پیشگوئی های عهد عتیق بر خدا بودن عیسی مسیح شهادت می دهند: "زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده شد، و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب، مُشیر، خدای قدیر، و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد."

بر طبق بحث منطقی سی. اس. لوئیس ما نمی توانیم به عیسی مسیح فقط به عنوان یک معلم خوب ایمان داشته باشیم. عیسی مسیح بطور واضح و غیر قابل انکار ادعا کرد که خداست. اگر او خدا نباشد، پس یک دروغگوست؛ و واضح است که یک انسان دروغگو نمی تواند یک نبی، یک معلم خوب، و یا شخصی با خصائل خداگونه باشد. به منظور رد نمودن الوهیت عیسی مسیح، بسیاری ازدانشمندان معاصرتلاش کرده اند ثابت کنند که ادعاهای ثبت شدۀ عیسی مسیح در اناجیل کلام واقعی او نمی باشند. آیا استحقاق آن را داریم که مطالب مرقوم در کتابمقدس را زیر سؤال نهیم؟! آیا می توانیم قسمتی از کلام را بپذیریم و قسمتی دیگر را نقض کنیم؟! حاشا. و چگونه ممکن است یک محقق 2000 سال پس از مسیح بدنیا آید و مدعی باشد کلام و ماهیت عیسی مسیح را بهتر و عمیق تر از کسانی می شناسد که با او زیستند، او را خدمت نمودند، و تحت تعلیم او قرار گرفتند؟!! (یوحنا 26:14)

چرا بحث در مورد الوهیت عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ چه فرقی میکند که مسیح خدا باشد و یا نباشد؟ مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید عیسی مسیح باید خدا باشد تا بتواند دِین سنگین گناه ما را اَدا کند، و در ضمن باید انسان باشد تا بتواند بمیرد. نجات فقط از طریق ایمان به عیسی مسیح مُیَسّر است الوهیت عیسی مسیح دلیلی است بر اینکه چرا او تنها طریق نجات است. چون او حقیقتاً خداست ادعا نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزدپدر نمی آید." (یوحنا 6:14)

۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

خدا محبت است


بیایید ببینیم که کتاب مقدس چطور محبت را تعریف می کند و بعد راههایی را می بینیم که در آنها خدا اساس وعصارة محبت است . "محبت حلیم و مهربان است. محبت حسد نمی برد. محبت کبر و غرور ندارد. اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمی شود. خشم نمی گیرد و سوء ظن ندارد. از ناراستی خوشوقت نمی گردد ولی با راستی شادی می کند. در همه چیز صبر می کند و همه را باور می نماید. در همه حال امیدوار می باشد و هر چیز را متحمل می باشد. محبت هرگز ساقط نمی شود" (1 قرنتیان 13 : 4 -8 الف). این تعریف خدا از محبت است و چون خدا محبت است (1 یوحنا 4 : 8)، شخصیت او اینگونه می باشد.

محبت (خدا) خود را به کسی تحمیل نمی کند. آنهایی که نزد او می آیند اینکار را تحت تاثیر محبت خدا و بعنوان جواب مثبت به محبت او انجام می دهند. محبت (عیسی) همیشه بدون استثنا به همه خوبی می کرد. محبت (عیسی) به چیرهای دیگران طمع نمی کرد، زندگی متواضعانه ای بدون غر غر و شکایت داشت. محبت (عیسی) در بارة اینکه او چه کسی بود پز نمی داد در حالیکه از هر کسی که به او بر می خورد قدرتمند تر بود. محبت (خدا) فرمان به اطاعت نمی دهد. خدا فرمان نداد که از پسرش اطاعت کنند، بلکه عیسی با ارادة خود پدر آسمانی را اطاعت کرد. " لیکن تا جهان بداند که پدر را محبت می نمایم چنانکه پدر به من حکم کرد همانطور می کنم" (یوحنا 14 :31 ). محبت (عیسی) همیشه نفع دیگران را طالب بود/ است.

بزرگترین تظاهر محبت خدا در یوحنا 3 : 16 به ما داده شده است. "زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانة خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد." رومیان 5 : 8 همین پیغام را می دهد: "لکن خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامیکه ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد." از این آیات می بینیم که بزرگترین خواستة خدا این است که درخانة ابدی او یعنی بهشت، به او بپیوندیم. او راهی برای این منظور مهیا کرده است که پرداخت قیمت گناهان ماست. او ما را دوست دارد، چون تصمیم گرفت ما را دوست داشته باشد. محبت می بخشد. "اگر به گناهان خود اعتراف کنیم او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد"(1 یوحنا 1: 9 ).

پس، این که خدا محبت است یعنی چه؟ محبت یک خصوصیت خداست. محبت مرکز شخصیت خداست، مرکز وجود او. محبت خدا با تقدس، عدالت، راستی و یا حتی خشم او مغایر نیست. همة خصوصیات خدا در هماهنگی کاملی برقرارند. خدا نمونة کامل محبت حقیقی است. عجیب اینجاست که خدا به کسانی که پسرش عیسی مسیح را بعنوان نجات دهندة خود قبول می کنند، قدرت می دهد که با قوت روح القدس مثل او محبت کنند (یوحنا 1 : 12 ، 1 یوحنا 3 : 1 و 23 -24).

۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

آیا خداوند به تمام دعا ها جواب مثبت میدهد؟


مسیح فرمود:"اگر ایمان داشته باشید، هرچه در دعا بخواهید به شما داده خواهد شد" (مرقس فصل 11 آیه 24). چرا وقتی پولس سه مرتبه از خدا درخواست کرد که مشکلش را رفع کند، خدا به او پاسخ منفی داد (دوم قرنتیان فصل 12 آیات 8-9)؟
یک. خدا به هر دعا پاسخ مثبت نمی دهد. مثلا اگر یک انسان بگوید می خواهم خدا و مرکز عالم باشم، خداوند به این دعا پاسخ نمی دهد. یا اگر کسی دعا کند که خدا به او اجازه دهد به بمب های هسته ای دسترسی داشته باشد تا خودش و مردم جهان را از بین ببرد، پاسخ چنین دعایی منفی است.
دوم. پاسخ دعا به اطاعت از کلام خدا ارتباط دارد. مثلا باید دشمن مان را ببخشیم یا با شخصی که اختلاف داریم، آشتی کنیم یا از گناه دوری جوئیم تا خدا درخواست ما را اجابت کند. بنابراین حالت شرطی وجود دارد: اگر کلام خدا را اطاعت کنیم، خداوند به دعا پاسخ مثبت می دهد.
سوم. درخواست ها باید با کلام خدا هماهنگ باشد. مثلا اگر کسی دعا کند که می خواهد با غیرمسیحی ازدواج کند، چنین درخواستی با تعلیم کتاب مقدس هماهنگی ندارد. اختلاف نگرش ادیان، زمینه ساز بحث و جدل و کشمکش میان زن و شوهر خواهد بود و بر سایر امور زندگی نیز تاثیر منفی می گذارد.
چهارم. خدا چراغ الله الدین نیست که به هر دعایی پاسخ دهد. او آینده را می بیند و می داند اجابت این درخواست ممکن است به فاجعه و مشکلات عدیده منجر شود. بنابراین باید از خدا تشکر کرد که به هر دعا پاسخ نمی دهد.
پولس هم مثل همه ما می خواست که مشکلش حل شود. به همین دلیل دعا کرد:"خداوندا، این مشکل را حل کن." ولی اراده خدا این بود که پولس با این مشکل یا نقص زندگی کند. خدا می خواست پولس ضعیف بماند تا توکل او به جای قدرت و حکمت و ذکاوت خودش، بر قدرت و حکمت خداوند متمرکز باشد. پولس اعتراف کرد:"چون ناتوانم، با قوت مسیح توانا هستم" (دوم قرنتیان فصل 12 آیات 9- 10).
پولس آدم ضعیفی نبود. کلیساهای زیادی در اروپا تاسیس کرد و نیمی از عهد جدید را نوشت. اگر وارد تجارت می شد، بدون شک به موفقیت ها و ثروت زیادی می رسید، زیرا او می دانست چگونه هدف ها را تعیین کرده و آن ها را به اتمام رساند. اما خدا می دانست که پولس برای تکبر و غرور آمادگی دارد، پس اجازه داد مشکلاتی از جمله جفا و مصیبت و ضعف بینایی بر او مستولی شود تا به جای اعتماد به خودش، فروتن شده و به خدا توکل کند.
پنجم. برخی دعا می کنند تا خدا به طور هم زمان همه بیماران دنیا را شفا دهد. فرض کنید خدا این دعا را اجابت کند. بعد از شفای دستجمعی بیماران، این سئوال مطرح می شود: "چه کسی شفا داد؟" آیا عامل شفا طبیعت، علم، پیامبران ادیان دیگر، بت ها، مسیح، موجودات سیارات دیگر... بوده است؟ همه بیماران اعتقادات یکسان درباره خدا ندارند. بسیاری هم خدا را انکار می کنند.
خدا برای هر بیمار نقشه متفاوت دارد: شخصی به علت گناه خودش بیمار شده. شخصی برای یادگیری درس جدید روحانی (معنوی) مریض است، از سوی دیگر، خدا می داند حتی اگر شخصی شفا یابد، دوباره به گناهان و کارهای غلط گذشته روی می آورد. یا مطابق صلاحدید خداوند، زندگی یک نفر باید خاتمه یابد. تجربه نشان داده بیماران باعث تحول در علم پزشکی و ابداع داروی های جدید شده اند.
ششم. گاهی خدا دقیقا مطابق انتظار ما دعا را پاسخ نمی دهد، بلکه در زمان و موقعیت دیگر یا توسط شخص دیگر درخواست مان اجابت می شود.
هفتم. باید بدانیم زمان بندی خدا با زمان بندی انسان متفاوت است. معمولا خدا می خواهد قبل از دسترسی به درخواست مورد نظر، از لحاظ روحانی رشد کنیم و شخصیت بالغی داشته باشیم. هدف اصلی خداوند رشد، بلوغ و هوشیاری ما است.
هشتم. تاخیر در اجابت دعا باعث می شود تغییرات اساسی کنیم. مشکلات و سختی ها، پوسته ها و لایه های قدیمی را که در ما وجود دارد، کنار می زنند تا متوجه شویم که واقعا چه هستیم. ما احتیاج به درون نگری دقیق داریم تا ضعف ها و ناخالصی های خود را بشناسیم و با کمک روح القدس در صدد رفع آن ها برآییم. با زدودن نقاط ضعف، نیروی بیشتری از خدا دریافت می کنیم تا محبت خدا را به جهان نشان دهیم.
نهم. تاخیر در اجابت دعا ما را برای خدمت به دیگران آماده می سازد. هیچکس نمی تواند شخص دیگر را تسلی داده و کمک کند، مگر این که خودش همان نوع از مصیبت را در زندگی تجربه کرده باشد. مددکار واقعی کسی است که می داند درد چیست. او هم چنین می داند که با قدرت خدا می تواند امید و دلگرمی را در دیگران ایجاد نم

۱۳۹۶ مهر ۲, یکشنبه

پیغام صلیب


پیغام صلیب به ما یاد می دهد که مسیح چگونه زندگی اش را فدای گناه ما ساخت؛
او خود را برای ما قربانی کرد ؛ ما اکنون با این قربانی می توانیم زندگی حقیقی را تجربه کنیم و این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم چطور به قربانی مسیح پاسخ دهیم.
این پیغام برای کسانی که آن را پذیرفتند، نه تنها در حقیقت و حکمت بسته شده است بلکه قدرت زندهُ خداست که نجات روحانی،  شفا، آزادی از دیوها و رهایی از قدرت گناه را به ارمغان می آورد.
ای امت ها:
این فرصت باقیمانده را از دست ندهید، عیسی پشت در قلب شما ایستاده و در را می کوبد، و هر آنکس که در را به روی او باز کند ، او وارد خواهد شد و این هدیه و قربانی را دریافت خواهد کرد.
او تنها راه نجات شما از مرگ روحانی است، او تنها راه حیات جاودانی شماست ، او تنها راه نجات شماست برای آزاد شدن از اسارت و بردگی گناه. او جانش را فدیه و قربانی کرد، برای هر آنکس که به او ایمان آورد.

۱۳۹۶ مهر ۱, شنبه

گناه چیست؟

اکنون‌ باید کوشش نمایم تا کاملا روشن سازم گناه چیست.گناه فقط انجام کارهای نادرست از قبیل دزدی و زناکاری و مستی و یا قتل نیست.گناه اصولأ جدایی و دوری از خدا و شامل تمام چیزهائی است که بر خلاف ارادهٔ مقدس خدا باشد .گناه فقط شامل کارهای شریرانه نیست بلکه غرور، حسادت،نفرت وافکار شهوانی نیز گناه محسوب می شود.عیس مسیح فرمود که دو حکم اعظیم خدا اینست که خدای خود را با تمامی قلب خود محبت نمائیم وهمسایهٔ خود را چون خویشتن محبت کنیم.(مرقس۱۲: ۲۹-۳۳).این دو حکم ،احکام اصلی خدا می باشند و به همین دلیل قصور در محبت کامل خدا از طرف ما و همچنین قصور در محبت کامل نسبت به دیگران بزرگترین گناه بشمار می رود.آیا کسی یافت می شود که این احکام را بطور کامل اجرا کرده باشد؟ خیر، تمام  مردم این احکام را شکسته اند غیر از عیسی مسیح که کاملا بیگناه بود.او زندگی کاملی داشت این همان زندگی کاملی است که خدا انتظار دارد ما همه داشته باشیم.دستور او اینست «پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است»(متی۵:۴۸).
ولی ما انسان های گناهکار که قلبهای ما پر از شرارت است چگونه می توانیم آنطور که خدا دستور داده است خوب و بی گناه باشیم؟شخصی که سرطان داشته باشد احتیاجی به شنیدن نصیحت در مورد قوانین بهداشتی ندارد. آنچه احتیاج دارد عبارت است از دکتر ماهر و حاذقی که قادر باشد او را شفا بخشد.همچنین شخصی که گرفتار مرض گناه است احتیاجش با شریعت و قوانین و دستورات نیکوی اخلاقی و امر و نهی بر آورده نمی شود، بلکه به یک پزشک روحانی احتیاج دارد که قادر باشد او را دگرگون ساخته و در او فکر و قلب و ارادهٔ جدیدی بیافریند و نیروئی به او ببخشد که بتواند آنچه را خدا از او می خواهد انجام دهد.بدیهی است که جمیع مردم احتیاج به کسی دارند که قادر باشد آنان را از گناه نجات بخشد و فرزندان خدا سازد.

هفته مقدس

هفته مقدس با یکشنبه نخل در گاه‌شمار کلیسای کاتولیک، متودیست و دیگر کلیساهای پروتستان آغاز می‌شود. بر پایه روایت اناجیل عیسی در این روز سوار...